سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هواداران بازیگران ایران


87/7/10 ::  4:26 عصر

 سلام.خیلی دیر آپ کردم بخاطر سال تحصیلی از این به بعد دیر آپ میکنم

امروز یه مصاحبه کوتاه از نیکی نصریان براتون گذاشتم حتما بخونید خیلی جالبه

من نیکی، پنج سال دارم

یکی از معضل های بازیگری در ایران این است که بازیگران خردسال به یک آن چون ستاره می درخشند، سپس پای ثابت هر فیلم شده و ناگهان در هیاهو گم می شوند،اما در هالیوود یک بازیگر بااستعداد خردسال کم کم با سنش پیش می رود و راهش را تا آنجا که توانش را دارد، ادامه می دهد. مثلاً «الیزابت تیلور» 10 ساله با سینمایی «جین ایر» مشهور می شود و تا 75 سالگی هم ادامه می دهد و در زمان حال، بازیگری چون «دروباریمور» که با «ئی تی» درخشید به یک بازیگر موفق جوان بدل شده یا نابغه یی چون «واکوتافانینگ» که در فیلم «من سام هستم» پا به پای «شون پن» و به همان توانمندی هنرنمایی کرده، اینک به یک بازیگر نوجوان و موفق تبدیل شده است. نیکی نصیریان هم از جمله استعدادهایی است که می تواند آینده خوبی در زمینه بازیگری داشته باشد، به شرط آنکه برنامه ریزی مناسبی برای او صورت بگیرد.
 


 

-نیکی جان، چطور شد برای نقش درسا انتخاب شدی؟

یعنی چی؟

-یعنی چطور شد که آقای عطاران گفتند شما دختر خوبی هستی، باهوشی،حرف گوش کنی و می تونی در سریال بزنگاه نقش دختر من (درسا) رو بازی کنی؟

شکلش رو بگم؟
نظور نیکی از شکلش رو بگم، تعریف مجرا با بیان موقعیت است، یک چیزی شبیه فیلمنامه)
اول رفتیم پیش آقای ارک. آقای ارک یک پیرهن آبی تنشون بود. بعد آقای عطاران آمدن. آقای عطاران هم یک پیرهن تنشون بود با یک شلوار کرم. سفید نبودا، کرم بود. آقای عطاران از من تست گرفت و من درسا شدم.

-آن روز به جز شما کس دیگری هم برای تست آمده بود؟

اون روز نه، فقط خودم بودم.

-الان شما بلدی بنویسی و بخونی؟

نه هنوز، بلدم فقط امضا کنم.

-این از همش مهم تره. آدم های موفق فقط امضا می کنند. اما شما کههنوز بلد نیستی بخونی و بنویسی، پس دیالوگ ها رو چه کسی باهات تمرین میکنه؟

آقای عطاران و خانم نظری.

-از روز قبلش تمرین می کنی؟

روز قبلش که نه، همون موقع.

-نیکی جانم، شما چند سالته؟

من پنج سالمه.

-امسال میری پیش دبستانی؟

بله، من مهدکودک هم می رفتم اما از وقتی آمدم اینجا دیگه نرفتم.

-شب ها که شبکار هستی، خسته نمی شی، خوابت نمی گیره؟

مثلاً وقتی یک سکانس خواب دارم، واقعی دیگه می خوابم. اون وقت دم در وقتی مامانم منو بغل می کنه بیدار می شم.

-پس این مدت خیلی خسته شدی؟

نه، خسته نشدم. یه کمی خسته شدم.

-وقتی کار تموم بشه چی؟ دلت تنگ می شه؟

چرا دیگه. مثلاً می رم خونه آقای عطاران که بلدم. می رم خونه «خانم نظری».

-آقای عطاران وقتی کمکت می کنه تا دیالوگ هاتو یاد بگیری و جلوی دوربین بازی کنی، مهربونه یا گاهی هم بداخلاق میشه؟

نه، آقای عطاران بداخلاق نمی شه. گاهی که من بازیگوشی می کنم، یا میرم بیرون، شروع می کنن ادای من رو درمیاره و مثل من حرف می زنن. (نیکی اینجا خودش رو جای عطاران می گذارد.) حتی بعضی وقت ها تو دیالوگ ها هم ادای

من رو درمیاره و من می خندم و می گم ای کاش آقای عطاران بچه بودن و من باهاشون بازی می کردم.

-نیکی جان، این مدت دوستات که شما رو تو تلویزیون می بینند چطور باهات برخورد می کنند، خوشحالند که دوست شمان؟

(هی می کشد) از وقتی که سر این کارم، هیچ کدوم از دوستامو ندیدم، دلم براشون یه ذره شده. فقط یه روز که OFF بودم، رفتم سرزمین عجایب. آنقدر خوش گذشت.

-(ا خنده) چی بودی؟

OFF
بودم دیگه.

-یک خاطره از این مدت که نقش درسا رو داری میگی؟

چی بگم.

-یعنی یک اتفاق خوب که همیشه یادت می مونه.

آهان، یه روز تولدم بود. آقای مهام می خواست برام کیک بخره اما مامانم قبلاً خریده بود. بعد تولد من شد، همه به من کادو دادن، یک حموم (BaBY Born) اینقدری (دستاشو تا اونجا که می تونه باز می کنه).

 

 

  

 

راستی نظر یادتون نره  

 


نویسنده : سحر

87/6/31 ::  12:28 صبح

سلام.

دوستان عزیز امروز کلیپی از یانگوم براتون گذاشتم دانلود کنید

http://leeyoungae.naool.com/media/CF/CF.Woongjin.Jayeonun_(767048).wmv

امیدوارم لذت ببرید

تا پست بعد بای


نویسنده : سحر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
5448


:: بازدید امروز :: 
0


:: بازدید دیروز :: 
0


:: درباره خودم ::

هواداران بازیگران ایران
سحر
من سحر 12 ساله هستم و سعی میکنم با ایجاد این وبلاگ لحظات شادی را برای شما دوستان به ارمغان بیاورم

:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

هواداران بازیگران ایران

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ ::